جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با لول

لول

لول
در جای خود جنبیدن و پیچیدن، لول خوردن، لول زدن
بی شرم، بی حیا
لول
فرهنگ فارسی عمید

لول

لول
بی شرم و بی حیا را گویند و لولی که قحبه و فاحشه باشد منسوب به آن است، (برهان)، لور، (جهانگیری) :
گر همی گوییم لول و ور نمی گوئیم گول
چون کلنده بر لب دولیم و تکتک میزنیم،
مولوی،
،
بی شرمی، بیحیائی، (از غیاث)
لغت نامه دهخدا

لول

لول
طافح، مست مست: مست لول، شوله مست، سیاه مست، مست طافح، سخت مست
لغت نامه دهخدا

لول

لول
لوله (در تفنگ)،
- دو لول، دارای دو لوله،
- یک لول، دارای یک لوله،
، در اصطلاح تریاکی ها، لوله: یک لول یا دو لول تریاک، یک یا دو لوله تریاک، لولۀ ابریز، (غیاث)
لغت نامه دهخدا

لول

لول
سرحال، سرخوش، سرمست، شوخ چشم، ملنگ، نشئه، خراب، طافح، مست، قلم، لوله، جنبش، حرکت، وول، بی آزرم، بی حیا، بی شرم
فرهنگ واژه مترادف متضاد