معنی لوژ - فرهنگ فارسی معین
معنی لوژ
لوژ
گردونه ای کوچک که روی آن نشینند و در پیست های اسکی روی برف سر خورند
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با لوژ
لوژ
لوژ
وسیله ای جهت سر خوردن روی یخ و برف که در پیستهای اسکی روی آن می نشیند
فرهنگ لغت هوشیار
لوژ
لوژ
دستگاهی برای سُر خوردن روی برف و یخ که در پیست های اسکی روی آن می نشینند
فرهنگ فارسی عمید
لوز
لوز
بادام، میوه ای کوچک، کشیده و تقریباً بیضی شکل با دو نوع تلخ و شیرین که روغن آن مصرف دارویی دارد، گیاه درختی این میوه با برگ های باریک و گل های صورتی، چشم معشوق
فرهنگ فارسی عمید
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.