صومی که بت پرستان از برای احترام بت دارند و به اعتقاد ایشان که این روزه داشتن ایشان را فربه و قوی جثه کند. سنائی مؤید این اعتقاد گوید: گر همی لکهنت کند فربه سیر خوردن ترا ز لکهن به. سنائی. صاحب برهان گوید: روزه و گرسنگی و فاقه باشد که بت پرستان در دین و آیین و کیش و مذهب خوددارند. (برهان). روزۀ هندوان است. (انجمن آرا) : خوان او دایم پر زایر و پر مهمان ور جز این باشد حقا که کند لکهن. فرخی. الا تا مؤمنان دارند روزه الا تا هندوان گیرند لکهن. منوچهری. گرفته همه لکهن و بسته روی که و مه زنخ ساده کرده ز موی. اسدی (گرشاسب نامه). نیابد فضل و مزد روزه داران برهمن، گرچه چون روزه ست لکهن. ناصرخسرو. ، جوع. چیزی بسیار خوردن و سیر نشدن. (برهان) (صاحب برهان لفظ لکهن را در هر دو معنی به گفتۀ بعضی هندی دانسته است)
لکنت در فارسی ژودش تاتا گرفتگی و لکنت زبان را گویند تمندگی تپغ بنگرید به لکنه بنگرید به لکنه لکنت: مگر لکنه ای بودش اندر زبان که تحقیق مفحم نکردی بیان. (بوستان لغ.: لکنت)