معنی لقمه چیدن - فرهنگ فارسی معین
معنی لقمه چیدن
- لقمه چیدن((~. دَ))
- کنایه از گدایی کردن
تصویر لقمه چیدن
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با لقمه چیدن
لقمه کردن
- لقمه کردن
- نواله کردن بصورت لقمه و نواله در آوردن: عالمی را لقمه کرد و درکشید معده اش نعره زنان: هل من مزید. (مثنوی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
لقمه کردن
- لقمه کردن
- تلقّم. (زوزنی). تزقّم. (منتهی الارب) :
عالمی را لقمه کرد و درکشید
معده اش نعره زنان هل من مزید.
مولوی
لغت نامه دهخدا
لقمه زدن
- لقمه زدن
- نواله زدن گراس کلان بر گرفتن لقمه درشت برداشتن و بلعیدن
فرهنگ لغت هوشیار