جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با لق شدن

لق شدن

لق شدن
جنبان شدن چیزی که استواری آن ضرورت دارد، بعلت کهنگی و دیرماندن آن حالتی در آن پیدا آمدن که گاه جنبانیدن محتوی آن با آوازی از سوئی بسوئی شود
فرهنگ لغت هوشیار

لق شدن

لق شدن
جنبان شدن چیزی که استواری آن ضرورت دارد.
- لق شدن کمر، خون از زن بیش از عادت دفع شدن و غیره.
- لق شدن یا بودن تخم مرغ، به علت کهنگی و دیر ماندن آن حالتی در آن پیدا آمدن که گاه جنبانیدن محتوی آن با آوازی از سوئی به سوئی شود. رجوع به لق و به لغ شود.
- لق شدن یا بودن دندان یا میخ در جای خود، جنبان و متحرک بودن
لغت نامه دهخدا

عق شدن

عق شدن
یا عق شدن کسی را. حال قی بوی دست دادن: بسبب بیماری اگر در گلوی تو چیزی بگیرد از ورخجی بیرون شو کن که خسکی در گلوی من فرو رفته است عق ام می شود از آن سو تر روم
فرهنگ لغت هوشیار

لک شدن

لک شدن
رنگ نقطه ای از پارچه و جامه بسببی برنگ دیگر در آمدن لکه دار شدن
لک شدن
فرهنگ لغت هوشیار

لک شدن

لک شدن
رنگ نقطه ای از پارچه یا جامه به سببی به رنگ دیگر درآمدن، لکه دار شدن
لک شدن
فرهنگ فارسی معین