معنی لغن - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با لغن
لغن
- لغن
- خورسندی، شور جوانی کر کرانک گوش (کر کرانک غضروف)، گوشت گردن، نای زبان، درون بینی، زیر زنج نان خبز
فرهنگ لغت هوشیار
لغن
- لغن
- کرکرانک نزدیک گوش، گوشت کرانۀ گوش و گردن. لغد. لغدود. لغنون، دروغ. یقال: جئت بلغن غیرک، اذا انکرت ما تکلم به من اللغه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
لغن
- لغن
- به معنی نان باشد. (از نسخه ای از لغت نامۀ اسدی)
لغت نامه دهخدا