لشک لشک لشک لشک پاره پاره. (آنندراج) (جهانگیری). لخت لخت. (آنندراج). لشکه لشکه: پر شد چو آژیری کنارم دیده تا بارید اشک آژیر در ماهیتی یا خود جگر شد لشک لشک. اسدی (از جهانگیری) لغت نامه دهخدا
لک لک لک لک پرنده ای دارای پاهای بلند و گردن دراز و بالهای بزرگ و دم کوتاه از اکدی بلارج اچوپیل از پرندگان فرهنگ لغت هوشیار