معنی لزگه - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با لزگه
لنگه
- لنگه
- مقابلِ جفت، فرد، یک نیمۀ باری که بر ستور گذاشته می شود، چیزی که جفت یا دو قسمت داشته باشد
فرهنگ فارسی عمید
لنگه
- لنگه
- عدل، یک قسمت از دو قسمت بار، لنگه بار، آنچه که بر یک سوی راست یا چپ ستوری حمل کنند
فرهنگ لغت هوشیار