جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با لحاف کش

لحاف کش

لحاف کش
دواج کش جافکش غلتبان آنکه لحاف را از جایی بجایی برد، جاکش قلتبان دیوث
فرهنگ لغت هوشیار

لحاف کش

لحاف کش
آنکه لحاف از جایی به جایی کشد، دشنامی است. جاکش. قرطبان. رجوع به قرطبان شود. قلتبان. کشخان. قرنان، کنایه است از دلال میان مرد و زن:
ای خوشا عشرت لحاف کشان.
بهائی
لغت نامه دهخدا

غلاف کش

غلاف کش
شمشیر کش در حال کشیدن شمشیر از غلاف: برق شمشیر از ظلمت غلاف کشیده غلاف کش بر کمرش زده که دو نیم شد، غلاف نشین. آنچه در غلاف باشد، آنچه پوشیده باشد
فرهنگ لغت هوشیار

لاف کیش

لاف کیش
آنکه به لاف عادت دارد: لاف کیشی کاسه لیسی طبل خوار بانگ طبلش رفته اطراف دیار. (مثنوی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار

لاف کیش

لاف کیش
معتاد به لاف:
لاف کیشی، کاسه لیسی طبل خوار
بانگ طبلش رفته اطراف دیار،
مولوی
لغت نامه دهخدا

لای کش

لای کش
دردی کش، شرابخوار: بهار گشت و هوا مژده شراب رساند زمین میکده رالای کش باب رساند. (دانش آنند. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار