جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با لت انبان

لت انبان

لت انبان
شکم پرست پرخوار: ریختی آب رویت از پی نان ای لت انبان، کجاست دست اشنان ک (حدیقه. چا. مد. 679)، بی حفاظ بی پناه در همه لشکر گاه سه خر پشته دیدم... و دیگران سایه بانها داشتند از کرباس و ماخود لت انبان بودیم
فرهنگ لغت هوشیار

لت انبان

لت انبان
پرخور، شکم پرست، برای مِثال نه هربار خرما توان خورد و برد / لت انبان بدعاقبت خورد و مرد (سعدی۱ - ۱۴۷ حاشیه)
لت انبان
فرهنگ فارسی عمید

لت انبان

لت انبان
لتنبر. لت انبار. پرخوار. لتنبان. بسیارخوار. شکم پرست. صاحب غیاث اللغات گوید: مرکب از لت که به معنی شکم است و انبان، و لت انبان کسی که شکم او مثل انبان باشد و انبان ظرف چرمین مثل مشک است و میتوان گفت که مرکب از لت بالضم باشد که مخفف لوت است و لوت به معنی طعام لذیذ است در این صورت لت انبان و لُت انبار به ضم اول بود. (غیاث). صاحب برهان گوید: به معنی حریص و پرخور و بسیارخوار و شکم پرست باشد و عربان جوعی خوانند و گاه این لفظ را به طریق قدح و دشنام هم استعمال کنند. (برهان) :
مسیح زندگی بخشی و ناموسی است تا محشر
بخاک پایت این گردنده سیاح لت انبان را.
اخسیکتی.
بر در قدرت ملک میگفت صد را بار هست
کاین مرقّعپوش سیاح لت انبان دررسید.
اخسیکتی.
در چرخ درآوردم نه گنبد نیلی را
استیزه چه میبافی ای شیخ لت انبانی.
مولوی.
نه هر بار خرما توان خورد و برد
لت انبان بد عاقبت خورد و مرد.
سعدی.
چه داند لت انبانی از خواب مست
که بیچاره ای دیده بر هم نبست.
سعدی.
که باشد او بجهان بارد لت انبانی
که دستمال زن و مرد هر دو شد یکسر.
نظام قاری (دیوان البسه ص 17).
شنیده ام که تو سوگندها بسی خوردی
ز گفتۀ دوسه محراب کوب لت انبان.
روحانی.
، بی حفاظ: همه لشکرگاه سه خرپشته دیدم... و دیگران سایه بانها داشتند از کرباس و ما خود لت انبان بودیم. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 626)
لغت نامه دهخدا

لت انبانه

لت انبانه
لت انبان. شکم خوار. شکم پرست. لت انبار. لتنبر
لغت نامه دهخدا

لت انبار

لت انبار
لتنبار. لت انبان. شکم پرست. لتنبر. رجوع به لتنبار شود
لغت نامه دهخدا