جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با لبالب

لبالب

لبالب
لبالب ُالغنم، غوغا و آواز گوسپندان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

لبالب

لبالب
لب بلب. لمالَم. مالامال. پر از مایعی تا لبه. پر تا لب چنانکه جامی. لب ریز. مملو. ممتلی. که تالب پر باشد چون پیمانه از شراب و حوض از آب و جز آن: بموسم گندم درو از آسمان باران آمد پانزده شبانه روز که حوضها لبالب شد. (تاریخ طبرستان).
مجره بسان لبالب خلیجی
روان گشته از شیر در بحر اخضر.
ناصرخسرو.
اگر نه سرنگونسارستی این طشت
لبالب بودی از خون دل من.
خاقانی.
لبالب جام بر دونان کشیدی
پیاپی جرعه ها بر من فشاندی.
خاقانی.
هر بار بجرعه مست گشتم
این بار قدح لبالب آمد.
خاقانی.
لبالب کرده ساقی جام چون نوش
پیاپی کرده مطرب نغمه در گوش.
نظامی.
ملک بر یاد شیرین تلخ باده
لبالب کرده و بر لب نهاده.
نظامی.
لبالب کن از بادۀ خوشگوار
بنه پیش کیخسرو روزگار.
نظامی.
بگردان ساقیا جام لبالب
بکردار فلک دور دمادم.
سعدی.
کردیم بسی جام لبالب خالی
تا بو که نهیم لب بر آن لب حالی.
سعدی.
فیض، لبالب رفتن رود. اِطفاح و تطفیح، لبالب کردن خنور. طفوح و طَفح، لبالب گردیدن خنور. (منتهی الارب). نزق، لبالب شدن آوند و آبگیر. صاحب آنندراج گوید: لبالب یعنی از این لب تا آن لب که عبارت از مجموع و تمام باشد به معنی مملو و پر وبه معنی پیالۀ مملو از شراب مجاز است:
خسرو بیدل توام مست شبانۀ لبت
یک دو لبالبم بده تا بخمار درکشم.
میرخسرو.
هنوز عقل ز تزویر میدهد خبرم
لبالبم دوسه پیش آر و بیخبر گردان.
میرخسرو.
، لب بر لب نهادن. (برهان)
لغت نامه دهخدا

لبلاب

لبلاب
گیاهی پیچنده با برگ های نوک تیز و گل های شیپوری، پیچک
لبلاب
فرهنگ فارسی عمید

لبلاب

لبلاب
سریانی تازی گشته پیچک بدسگان تبج نیلوپر باغی نیلوفر صحرایی، لبلاب مصری، نیلوفر باغی در برخی ماخذ لبلاب مرادف با عشقه (داردوست) ذکر شده است و اشتباه است زیرا مراد از کلمه لبلاب انواع نیلوفر صحرایی و نیلوفر باغی است که جزو تیره پیچکها و جزو دولپه ییها پیوسته گلبرگ است. یا لبلاب صغیر. نیلوفر باغی. یا لبلاب کبیر. نیلوفر صحرایی توضیح در بعض ماخذ آنرا مرادف با عشقه دانسته اند و عشقه جزو دو لپه ییها جدا گلبرگ است و بالبلاب که جزو تیره پیچکها و جزو دولپه ییها پیوسته گلبرگ است هیچ بستگی ندارد. یالبلاب مصری. گیاهه است از تیره سبزی آساها که شباهت کامل به لوبیا دارد و شامل حدود 20 گونه است و مخصوص نواحی گرم میباشد. میوه آنرا غالبابحالت سبز چیده در اغذیه مصرف میکنند لبلاب. عشقه، عصبه، پیچه، گیاهی است که بر درختان می پیچد و آنرا عشق پیچان گویند
فرهنگ لغت هوشیار