لب به لب لب به لب لبالب، پر، لبریز، لب پر، لب پر زدن مثلاً بیرون ریختن مایع از ظرف هنگام تکان خوردن فرهنگ فارسی عمید
لب به لب لب به لب در تداول عوام، چیز نرم بزرگی را فروبردن. بلعیدن لقمۀ نرم و بزرگ. با لقمه های بزرگ فروبردن. خوردن و فرودادن با ولع. با شره و حرص نیم خائیده فروبردن. لقمۀ بزرگ را در یک سوی دهان تر کرده فروبردن. لنبانیدن لغت نامه دهخدا
لا به لا لا به لا دارای تاها یا لاهای متعدد، لا بَر لا، توه بَر توه، پَردِه دَر پَردِه، تا بَر تا، تو بِه تو، تو دَر تو فرهنگ فارسی عمید