معنی لاینقطع - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با لاینقطع
لاینقطع
- لاینقطع
- جمله فعلی) بریده نمیشود، پیوسته پی درپی: ولاینقطع غایتع قصوی نیت. . واستیصال آن فریق بی راه و طریق میبرد. مدام و پیوسته و متصل، دائم
فرهنگ لغت هوشیار
لاینقطع
- لاینقطع
- مُرَکَّب اَز: لا + ینقطع، مدام و پیوسته و متصل. دائم
لغت نامه دهخدا
لاینقسم
- لاینقسم
- جمله فعلی) منقسم نمیشود بخش نمی گردد، غیرقابل قسمت بخش ناپذیر
فرهنگ لغت هوشیار
لاینقسم
- لاینقسم
- مُرَکَّب اَز: لا + ینقسم، غیرقابل قسمت. بخشش ناپذیر. غیرمتجزی:
ذرّه نبود جز ز چیزی منجسم
ذرّه نبود شارق لاینقسم.
مولوی
لغت نامه دهخدا
لایسقط
- لایسقط
- ساقط نشود نیفتد. یا لایسقط المیسور بالمسعور. اصطلاحی است رایج میان فقهاء یعنی: تکلیف آسان بتکلیف دشوار ساقط نگردد
فرهنگ لغت هوشیار