جدول جو
جدول جو

معنی لامپا

لامپا
چراغی که با نفت می سوزد و شامل لوله و سرپیچ می باشد، چراغ لامپا
تصویری از لامپا
تصویر لامپا
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با لامپا

لامپا

لامپا
وسیله ای با حباب شیشه ای و فتیله، که با سوختن فتیله به کمک سوخت (نفت، روغن و امثال آن) روشنایی تولید می کند
لامپا
فرهنگ فارسی عمید

لامپا

لامپا
بر گرفته از} لمپ {فرانسوی نفت سوز گرد سوز نوعی چراغ که دارای مخزنی است جهت مایع قابل احتراق (نفت روغن و غیره) و فتیله ای در آن مخزن فرو برده و همچنین لوله ای شیشه یی دارد که شعله فتیله را احاطه کند لامپا، حباب چراغ برق
فرهنگ لغت هوشیار

تامپا

تامپا
شهر و بندری است در ممالک متحدۀ امریکا (فلورید) و برکنار خلیج مکزیک واقع است و 124000 تن سکنه دارد
لغت نامه دهخدا

لامیا

لامیا
نام شهری است از تسالی، این شهر نام خود را به جنگ ’لامیاک’ که میان یونان و مقدونیه پس از مرگ اسکندر (323) درگرفت داده است، امروز لامیا شهری است نزدیک خلیج لامیا دارای 14700 تن سکنه است
لغت نامه دهخدا

لاما

لاما
نوعی شتر بی کوهان به رنگ خرمایی، سیاه، سفید یا ابلق که در امریکای جنوبی پیدا می شود و قدش به یک متر می رسد
مرد روحانی یا کاهن بودایی در طریقۀ لامائیسم
لاما
فرهنگ فارسی عمید

لامپ

لامپ
وسیله ای دارای حباب شیشه ای که به کمک جریان الکتریسیته، روشنایی تولید می کند
لامپ فلوئورسان: لامپ درازی که روشنایی آن شبیه مهتاب و دارای مقداری اشعۀ ماورای بنفش و نور آن بهتر و مفیدتر از نور لامپ های معمولی و از لحاظ مصرف برق باصرفه تر است
لامپ
فرهنگ فارسی عمید

لامپ

لامپ
فرانسوی چراغ نوعی چراغ که دارای مخزنی است جهت مایع قابل احتراق (نفت روغن و غیره) و فتیله ای در آن مخزن فرو برده و همچنین لوله ای شیشه یی دارد که شعله فتیله را احاطه کند لامپا، حباب چراغ برق. قسمی چراغ که مخزنی دارد و در آن مایعی قابل احتراق چون روغن و نفت و غیره ریزند و فتیله در آن غوطه ور باشد و بر سر لوله آبگینه دارد که شعله را احاطه کند، لامپ الکتریک، جباب چراغ برق
فرهنگ لغت هوشیار

لامپ

لامپ
وسیله ای که جریان الکتریسیته را تبدیل به نور و روشنایی می کند و انواع گوناگون دارد
فرهنگ فارسی معین