جدول جو
جدول جو

معنی لام کشیدن

لام کشیدن((کِ دَ))
کشیدن خطی به صورت لام (ل) از سپند سوخته و جز آن بر پیشانی کودکان و جز آنان برای دفع چشم زخم یا محبوبیت
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با لام کشیدن

لام کشیدن

لام کشیدن
کشیدن خطی بصورت لام (ل) از سپند سوخته و جز آن بر پیشانی کودکان و جز آنان برای دفع چشم زخم یا محبوبیت: سخنت چون الف ندارد هیچ چه کشی از پی قبولش لام ک (انوری لغ)
فرهنگ لغت هوشیار

لام کشیدن

لام کشیدن
کشیدن خطی بصورت لام از سپند سوخته و جز آن بر پیشانی اطفال و جز او دفع چشم زخم یا قبول نزد خلق را. کشیدن عنبر و مشک و سپند سوخته و نیل و لاجورد بجهت دفع چشم زخم بر چهرۀاطفال. (غیاث). رجوع به لام و لامچه شود:
سخنت چون الف ندارد هیچ
چه کشی از پی قبولش لام.
انوری.
روت بس زیباست لامی هم بکش
ضحکه باشد لام بر روی حبش.
مولوی
لغت نامه دهخدا

کام کشیدن

کام کشیدن
به مراد و مقصود و آرزوی خود رسیدن، کامیاب شدن
کام کشیدن
فرهنگ فارسی عمید

کام کشیدن

کام کشیدن
مقصود خود را یافتن، بارزوی خویش رسیدن کامیاب شدن کام گرفتن: (کام وی را زان دهن خواهم کشید از دهان او سخن خواهم کشید) (محمد سعید اشرف)
کام کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار

لگام کشیدن

لگام کشیدن
با کشیدن افسار متوقف کردن مرکب را، به دنبال خود کشانیدن و بردن: هل تا بکشد بمکر زین دوزخ دیو از پس خویشتن لگامش را، احتیاط و مکث کردن در کاری
فرهنگ لغت هوشیار