بزرگ منشی نمودن. تکبر: پیاده شود مردم رزمجوی سوار آنکه لاف آرد و گفتگوی. فردوسی. جواب داد که با ما سخن دراز مکن میار لاف و بهانه مجوی و قصه مخوان. سلمان ساوجی
مشهور شدن. (ناظم الاطباء). صاحب شهرت و آوازه شدن. به نام و شهرت رسیدن. نام آور شدن: با کفَش ابر می ندارد پای با دلش بحر می نیارد نام. انوری. رجوع به نام آور و نام آوری شود. - نام به ابر اندر آوردن، بلندنام گشتن. شهرت جهانی یافتن. بلندآوازه شدن: یکی نامداری بد ارژنگ نام به ابر اندر آورده از جنگ نام. فردوسی