جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با لام

لام

لام
نام حرف «ل»
خطی به صورت «ل» که با اسپند سوخته و مشک و عنبر یا لاجورد برای دفع چشم زخم بر پیشانی و بناگوش اطفال می کشند، لامچه، برای مِثال ای حروف آفرینش را کمال تو الف / وآنگهش از لاجورد سرمدی بر چهره لام (انوری - ۳۲۲)
خرقۀ درویشی
زیور، زینت
کمربند
لاف و گزاف، برای مِثال آخر بدهی به ننگ و رسوایی / بی شک یک روز لاف و لامش را (ناصرخسرو - ۴۹۳)
ورقۀ نازک چهارگوش از جنس فلز یا شیشه که مادۀ مورد آزمایش میکروسکوپی را روی آن می گذارند و با میکروسکوپ می بینند
لام
فرهنگ فارسی عمید

لام

لام
نزدیکی، سفت و سخت، تن پیکر، زره، ترس فرانسوی تیغه نازکه فرانسوی کنتا کندای بودایی کندای مغولی صفحه، تیغه
فرهنگ لغت هوشیار

لام

لام
صفحه شیشه ای ظریف که نمونه های تهیه شده از جاندارهای ذره بینی یا برش های جانوری و گیاهی پیش از بررسی با میکروسکوپ روی آن قرار می گیرد
فرهنگ فارسی معین

لام

لام
نام بیست و هفتمین حرف از حروف الفبای فارسی
لام تا کام حرف نزدن: هیچ نگفتن، دخالت نکردن
لام
فرهنگ فارسی معین

لام

لام
درخت میوه دار، (دهار)، الشجرهالناضره المدلیه، یعنی درخت سبز تازه ای که فروافتاده، (ملحقات برهان چ کلکته)، درخت که به دمد و سبز شود به وقت بهار، (مهذب الاسماء)،
درخت با شاخ شدن در بهار
لغت نامه دهخدا

لام

لام
ترس، لامه، کالبد مردم، لأم، (منتهی الارب)، شخص، یقال: لام الانسان، شخصه، (مهذب الاسماء) :
بر در جامه خانه کرمت
چون قلم کرده آز عریان لام،
شمس طبسی،
،
درشت از هر چیزی،
نزدیکی، (منتهی الارب)، زره، (دهار)، درع
لغت نامه دهخدا