نوعی گل کوچک شیپوری به رنگ های مختلف با برگ های پهن نوک تیز که بلندیش تا یک متر می رسد، گل هایش نزدیک غروب آفتاب شکفته می شود و در آفتاب بسته و پژمرده می گردد
همان گل عباسی، غایتش در هندوستان گل عباسی و در ولایت لاله عباسی خوانند... (آنندراج). زهراللیل. بسیار نزدیک به تیره اسفناجیان و گلهای آن جام بزرگ رنگین و پرچمهای متعدد دارد و برچۀ آن را پوستۀ سبزی که همان کاسۀ گل است میگیرد آن رابرای زینت میکارند و تجربه های مندل در این گیاه به عمل آمده است. (گیاه شناسی گل گلاب ص 275) : با بی زری چو لالۀ عباسی از چه رو باید مرا به بزم تو صبح پسین شکفت. شفیع اثر (از آنندراج)
لاله عباسی گلی است اهلی و خانگی و در مقابل آفات بسیار مقاوم که گل های شیپوری سرخ و سفید و بنفش آن هنگام غروب آفتاب باز می شود و به وقت طلوع سپیده صبح پژمرده می گردد. لاله عباسی گلی است زیبا که عمری یک شبه دارد و تنها شبها می شکفد و با طلوع فجر می میرد به همین علت معبران آن را گل جوان مرگی شناخته اند و دسته ای نیز آن را زاهدی منزوی و متقی و غمگین شناخته اند که شب زنده داری و عبادت می کند و بامداد از فرط خستگی و بی خوابی به خواب می رود که این خواب را نیز عرفا (خواب قیلوله) می گویند. خوابی که بامداد بعد از عبادت و شب زنده داری و نماز شب حاصل می شود. لاله عباسی از نظر احساسی و عاطفی گل خوبی نیست و از دسته گل های شاد محسوب نمی گردد و چنان چه در خواب ببینید که در خانه شما بوته ای لاله عباسی روئیده غمگین و افسرده می شوید. اگر از زاویه بهتری بخواهیم نگاه کنیم وجود لاله عباسی در خانه بیننده خواب نشان آن است که از نظر مذهبی و تکالیف شرئی کمبودهائی هست که باید جبران شود. اما همان طور که گفته شد لاله عباسی گل جوان مرگی و غم و انددوه است. گل شب و گل تاریکی و ظلمت است. اگر کسی گل لاله عباسی در خواب به شما بدهد همان معنی است که شما گلی به دیگری بدهید و در هر حالت تحفه غم و سوگواری است. این گل چون از شاخه جدا شود بلا فاصله پژمرده می شود و از بین می رود تعارفش در خواب به هیچ وجه دل پذیر نیست و دیدن بوته آن در خواب بهتر است. منوچهر مطیعی تهرانی
ابن علی بن عبدالله بن عباس. وی عم منصور است. چندی ولایت شام داشت و شهر اذنه از بناهای اوست و به سال 136 هجری قمری ادارۀ مصر و مغرب فلسطین بدو محول گشت. وی ازجانب سفاح مأمور تعقیب مروان بن محمد شد و لشکریان صالح مروان را کشته سر او را نزد صالح فرستادند وصالح زبان او ببرید و سر را نزد سفاح روانه داشت. صالح به سال 151 به دمشق درگذشت. رجوع به ابن اثیر ج 5 صص 203- 204 و حبیب السیر جزء سوم از ج 2 ص 74 و مجمل التواریخ والقصص ص 320 و عقدالفرید ج 5 ص 226 شود