جدول جو
جدول جو

معنی لالکا

لالکا((لَ))
کفش، پای افزار، لاله گوش، تاج، تاج خروس
تصویری از لالکا
تصویر لالکا
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با لالکا

لالکا

لالکا
کفش، پا افزار، برای مِثال وآن را که بر آخور ده اسب تازی ست / در پای برادرش لالکا نیست (ناصرخسرو - ۱۱۵) کفشی که مردم روستایی به پا کنند، در علم زیست شناسی تاج خروس
لالکا
فرهنگ فارسی عمید

لالکا

لالکا
پای افزار کفش: بل تاکف پای تو ببوسم انگار که مهر لالکاییم. (سنائی. مد. 191)، لاله گوش، تاج خروس لالک. یا لالکای خروس: تبر از بس که زد بدشمن کوس سرخ شد همچو لالکای خروس. (رودکی لغ)، تاج اکلیل
فرهنگ لغت هوشیار

لالکا

لالکا
لالک. کفش. پای افزار. لالکه. (معجم الادباء ج 3 ص 196). لَلکا. معرب آن لالجه است. (معجم الادباء ج 1 ص 234) :
و آن را که بر آخور ده اسب تازیست
در پای برادرش لالکا نیست.
ناصرخسرو.
آخر ارچه عقل ما گم شد ولی از روی حس
سر ز لالک باز میدانیم و پای از لالکا.
سنائی.
بِل تا کف پای تو ببوسیم
پندار که مهر لالکائیم.
سنائی.
مگر آن روستائی بود دلتنگ
به شهر آمد همی زد مطربی چنگ
خوش آمد چونکه مطرب چنگ بنواخت
ز نغزی لالکا بر مطرب انداخت
سر مطرب شکست او چنگ بفکند
بروت روستائی پاک برکند.
عطار (اسرارنامه).
چو بیرون خرگه نهی لالکا
لهم باشد آن لالکا، لالکا.
(از صحاح الفرس).
، لالۀ گوش. رجوع به لالۀ گوش شود، تاج خروس. لالک:
تبر از بس که زد به دشمن کوس
سرخ شد همچو لالکای خروس.
رودکی.
، مطلق تاج. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

لالکی

لالکی
درختی است از تیره پروانه واران که دارای شاخه های خاردار است. میوهءاین گیاه غلاف مانند (شبیه میوه لوبیا) است و دارای ماده ای قندی است که در تهیه نوعی مشروب بکار میرود. این درخت در جنگلهای شمالی ایران نیز فراوان است للکی لیلکی لیلک للک لک کرات لالیک
فرهنگ لغت هوشیار

شالکا

شالکا
دهی از دهستان کلاس بخش سردشت شهرستان مهاباد، دارای 48 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آن غلات، توتون و مواد جنگلی است، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آن جاجیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

لالیا

لالیا
نام مطران دمشق، او راست: کتاب الدّعاء، (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا