معنی لابلا - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با لابلا
لابلا
- لابلا
- مُرَکَّب اَز: ’لا’ + ’به’ + ’لا’، لابرلا. تو بر تو
لغت نامه دهخدا
بلابلا
- بلابلا
- استانک آسیب گزند، آزمون آزمایش، ستم جسک، زرنگ، کار سخت پتیاره ز غم خوردن بتر پتیاره ای نیست
فرهنگ لغت هوشیار
لابرلا
- لابرلا
- لا به لا، تا بر تا، تو در تو، نوعی حلوا یا شیرینی
فرهنگ فارسی عمید
لابرلا
- لابرلا
- آنچه دارای لاهای متعدد باشد تو بر تو، نوعی نان شیرین تنک و توبر تو توبرتو توبرته کلاج
فرهنگ لغت هوشیار
بابلا
- بابلا
- قریه ایست بخارج حلب بفاصله یک میل. (مراصدالاطلاع)
لغت نامه دهخدا