جدول جو
جدول جو

معنی گیربکس

گیربکس((بُ))
جعبه ای است محتوی دنده های مختلف در اتومبیل ها، قدرت تحرک موتور به این جعبه منتقل می شود و سپس به وسیله دنده، به دنده های مختلف منتقل می گردد
تصویری از گیربکس
تصویر گیربکس
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با گیربکس

گیربوکس

گیربوکس
جعبه ای در اتومبیل که قدرت تحرک موتور به آن منتقل می شود و به وسیلۀ دستۀ دنده به دنده های مختلف منتقل می گردد
فرهنگ فارسی عمید

گری بکس

گری بکس
جعبه ایست محتوی دنده های مختلف در اتومبیلها. قدرت تحرک موتور باین جعبه منتقل میشود و سپس بوسیله دسته دنده به دنده های مختلف منتقل میگردد. (بنسبت سرعت و قدرت مورد لزوم)، پوسته گری بکسی همیشه محتوی مقدار زیادی روغن واسکارزین است تا تبدیل دنده ها بسهولت انجام گیرد
فرهنگ لغت هوشیار

گیر بوکس

گیر بوکس
جعبه ایست محتوی دنده های مختلف در اتومبیلها. قدرت تحرک موتور باین جعبه منتقل میشود و سپس بوسیله دسته دنده به دنده های مختلف منتقل میگردد. (بنسبت سرعت و قدرت مورد لزوم)، پوسته گری بکسی همیشه محتوی مقدار زیادی روغن واسکارزین است تا تبدیل دنده ها بسهولت انجام گیرد
فرهنگ لغت هوشیار

زیراکس

زیراکس
نام تجارتی دستگاهی است که برای اولین بار فتوکپی به صورت خشک را متداول کرد، فتوکپی
فرهنگ فارسی معین

شیربخس

شیربخس
شیربخ. شیربخشیر. (ناظم الاطباء). رجوع به شیربخشیر و شیربخ شود
لغت نامه دهخدا

گربکو

گربکو
بیدمِشک، درختی شبیه درخت بید با پوست صاف و برجستگی های تیز در زیر آن، از شکوفه های معطر آن که همین بیدمشک نام دارد عرقی بنام شربت عرق بیدمشک تهیه میشود که ملیّن و مقوی قلب و معده است، بَهرامِه، گُربِه بید، بیدموش، پَلِه، بَهرامَج، مُشک بید
گربکو
فرهنگ فارسی عمید