معنی گوش بدر - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با گوش بدر
گوش بدر
گوش بدر
منتظر انتظار کش: تن چون نی و بر چو نیل و رخساره چو کاه انگشت بلب گوش بدر دیده براه. (کیکاوس بن اسکندر)
فرهنگ لغت هوشیار
گوش بر
گوش بر
بُرندۀ گوش. قاطع گوش. قطعکننده گوش، کسی که به مکرمال کسی را بگیرد. (فرهنگ نظام). که به دسیسه پول از مردم بگیرد به قصد پس ندادن. (یادداشت مؤلف). رجوع به گوش بری و گوش بریدن در ذیل ترکیب های گوش شود
لغت نامه دهخدا
گوش بستر
گوش بستر
در افسانه ها موجودی شبیه آدمیزاد که گوش های پهن و بزرگ داشته چنان که وقت خوابیدن یکی را بستر و یکی را لحاف می کرده
فرهنگ فارسی عمید
گوش گیر
گوش گیر
گوش کننده، آزار دهنده اذیت کننده: چو من بلبلی را بود ناگزیر ازین گوش گیران شوم گوشه گیر. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.