جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با گوبروت

گوبروت

گوبروت
گاوریش. احمق. (یادداشت مؤلف) :
بکوفتم دری از خام قلتبانی باز
به گوبروتی باز ایدر آمدم از در.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا

توبرتو

توبرتو
لابلا ته برته، پی درپی دنبال یکدیگر، هزار خانه گوسفند، سر در خود، حرام توشه
فرهنگ لغت هوشیار

گوارون

گوارون
هر نوع بیماری پوستی همراه با بثورات، قوبا، بریون، گریون
گوارون
فرهنگ فارسی عمید

گوارشت

گوارشت
هضم گوارش، میل بخوردن: نان آن مدخل ز بس زشتم نمود از پی خوردن گوارشتم نبود. (رودکی)، معجون هضم غذا گوارش: 2 و چون معده پاک کرده باشند تریاق بزرگ و گوارشتهاء گرم بکار برند. (ذخیره خوارزمشاهی)
فرهنگ لغت هوشیار

گو بروتی

گو بروتی
حماقت گاوریسی بکوفتم دری از خام قلتبانی باز به گو بروتی باز ایدر آمدم از در. (مسعود سعد)
فرهنگ لغت هوشیار

گودرات

گودرات
قطعات مکعب مستطیل سربی بابعاد مختلف که برای پر کردن جای خالی در سطور چیده شده و تنظیم سطر حاوی حروف بکار میرود، واحد اندازه فواصل بین حروف معادل 48 پند
فرهنگ لغت هوشیار