معنی گواس - فرهنگ فارسی معین
معنی گواس
- گواس((گُ))
- طرز، روش، گواش، گواسه، گواشه، کواس
تصویر گواس
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با گواس
گواس
- گواس
- صفت و گونه. (آنندراج) (انجمن آرا). کواس. کواسه. کواش. کواشه. گواش. گواشه. گواسه. و رجوع به گواشه و گواش شود
لغت نامه دهخدا