جدول جو
جدول جو

معنی گواژه

گواژه((گُ ژَ یا ژِ))
طعنه، سرزنش، شوخی، مزاح
تصویری از گواژه
تصویر گواژه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با گواژه

گواژه

گواژه
چوبدستی باشد که گاو و خر دیگر ستوران را بدان دانند: دوستان را بیافتی بمراد سر دشمن نکوفتی بگواز. (فرخی)، واحد طول معادل ذراع: در ازای از گواز های ما، هاون چوبین جواز. طعنه سرزنش، مزاح شوخ طبعی: گواژه که خندانمندت کند سرانجام با دوست جنگ افکند. (ابوشکور)
فرهنگ لغت هوشیار

گوازه

گوازه
چوبدستی باشد که گاو و خر دیگر ستوران را بدان دانند: دوستان را بیافتی بمراد سر دشمن نکوفتی بگواز. (فرخی)، واحد طول معادل ذراع: در ازای از گواز های ما، هاون چوبین جواز. تخم مرغ نیم پخته
فرهنگ لغت هوشیار

گواچه

گواچه
ریسمانی است که از درختی آویزند و بر آن نشینند و در هوا تاب خورند گواچه تاب گازره باد پیچ
فرهنگ لغت هوشیار