معنی گله گزاری - فرهنگ فارسی معین
معنی گله گزاری
- گله گزاری((گِ لِ. گُ))
- شکایت کردن، شکوه کردن
تصویر گله گزاری
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با گله گزاری
گله گزاری
- گله گزاری
- شکایت گله: خورشید در گله گزاریهایش باز شده بود
فرهنگ لغت هوشیار
گله گزاری
- گله گزاری
- شکایت کردن به دوستی یا دیگری. شکایت نرم و ملایم
لغت نامه دهخدا
گله گزار
- گله گزار
- آنکه گله کند از کسی یا چیزی. رجوع به گله شود
لغت نامه دهخدا
گله گزاردن
- گله گزاردن
- گله کردن. شکایت کردن. اظهار ناراحتی کردن از کسی یا چیزی
لغت نامه دهخدا