رسوم و آدابی باشد که از اول تولد اطفال تااوان عقیقه و گاهواره بطریق سنت رعایت کنند: با چنبر کمان صفت رسم گلگچه از عکس تیر سقف مسمی نموده اند. (عمید لوبکی در تهنیت پسرممدوح)
رسوم و آدابی باشد که از اول تولد اطفال تااوان عقیقه و گاهواره بطریق سنت رعایت کنند: با چنبر کمان صفت رسم گلگچه از عکس تیر سقف مسمی نموده اند. (عمید لوبکی در تهنیت پسرممدوح)
گلغیچه. (جهانگیری). گلغوچه. (فرهنگ رشیدی). قیاس شود با غلغلچ، غلغلیچ، غلغلیچه و غلغلک. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). بمعنی غلغلیچ است که جنبانیدن انگشتان باشددر زیر بغل مردم تا به خنده آیند. (برهان) (آنندراج). رجوع به غلغلچ و غلغلیچ و غلغلیچه و غلغلک شود
جستن گلو را گویند و به عربی فواق خوانند. (برهان) (آنندراج). و به فارسی زغگک نامند. (آنندراج). جستن گلو که به تازی فواق گویند. (فرهنگ رشیدی) ، قرص آفتاب و ماه. (برهان) ، جیاتاغ. کماج (در خیمه). (یادداشت مؤلف) ، قرص کوچک نان روغنی. (برهان). و رجوع به کلیچه شود
گلگچه. (فرهنگ نظام) (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). آداب و رسومی باشد که از زمان تولد اطفال تا اوان عقیقه و گهواره بستن به طریق سنت و عرفی به فعل آورند. (برهان) (انجمن آرا). شادی که تا روز عقیقه مولود کنند. (غیاث) : با چنبر کمان صفتش رسم گلگجه از عکس تیر سقف مسخرنموده اند. خواجه عمید (از انجمن آرا)