جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با گل گفتن

گل گفتن

گل گفتن
خوب گفتن. (از آنندراج). حرفهای نیکو و پسندیده گفتن. سخنان عالی راندن: گل گفتن و گل شنفتن. گلی بگوییم و گلی بشنویم
لغت نامه دهخدا

گله گفتن

گله گفتن
شکایت کردن، تظلم کردن: مگر از دست ستمکاره بسلطان گویند چون ستمکاره تو باشی گله پیش که بریم ک (سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار

گله گفتن

گله گفتن
شکایت کردن. تظلم:
گله از دست ستمکاره به سلطان گویند
چون ستمکاره تو باشی گله پیش که بریم ؟
سعدی (صاحبیه).
، در تداول امروز، گله باشکایت تفاوت گونه ای دارد، بدین معنی که گله، شکایت نرم و ملایم بود از دوست نزد خود او یا دوستی دیگر که با هر دو طرف دوست است
لغت نامه دهخدا

گل گرفتن

گل گرفتن
گل ساختن، گل گرفتن دری را، مسدود کردن آن
لغت نامه دهخدا

رک گفتن

رک گفتن
بی پرده و صریح گفتن چیزهائی را که عادتاً در پرده و به کنایه گویند
فرهنگ لغت هوشیار