معنی گسیختگی - فرهنگ فارسی معین
معنی گسیختگی
- گسیختگی((گُ تِ یا تَ))
- جداشدگی، پاره شدگی
تصویر گسیختگی
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با گسیختگی
گریختگی
- گریختگی
- عمل گریخته. رجوع به گریختن و گریخته شود
لغت نامه دهخدا
آمیختگی
- آمیختگی
- امتزاج. اختلاط. شوب، الفت. معاشرت. خلطه و آمیزش: چون... آمیختگی آمد... بازار مضرِّبان و مفسدان کاسد گردد. (تاریخ بیهقی).
- آمیختگی دادن، تألیف.
- آمیختگی کار، ارتباک.
- آمیختگی گرفتن با چیزی، الفت.
- آمیختگی و آشفتگی کار، بوخ.
- آمیختگیها، شوائب
لغت نامه دهخدا