جدول جو
جدول جو

معنی گزگز کردن

گزگز کردن((گِ گِ. کَ دَ))
سوزش داشتن
تصویری از گزگز کردن
تصویر گزگز کردن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با گزگز کردن

گزگز کردن

گزگز کردن
ناراحتی و درد گونه ای که در پای یا دست بخواب رفته احساس شود: پاهایم گزگز میکند، سوزش داشتن
فرهنگ لغت هوشیار

گزگزکردن

گزگزکردن
ناراحتی و دردگونه ای که در پای یا دست بخواب رفته احساس شود. سوزن سوزن شدن، چنانکه هنگام خواب رفتن پای. پاهایم گزگز میکند. حالتی که پیش از خواب رفتن عضوی دست دهد
لغت نامه دهخدا

گمیز کردن

گمیز کردن
شاشیدن، شاش زَدَن، گُمیزیدَن، شاریدَن، شاشِدَن، اِدرار کَردَن، گُمیختَن، میختَن، میزیدَن، چامیدَن
گمیز کردن
فرهنگ فارسی عمید

عزیز کردن

عزیز کردن
نواختن برکشیدن گرامی داشتن احترام کردن اعزاز
عزیز کردن
فرهنگ لغت هوشیار