جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با گزافه گو

گزافه گو

گزافه گو
گزافه گوی. گزاف گو. گزاف گوی. بیهوده گو. عبث گو. پرحرف. پرچانه. پرگو:
نوش لب ز آن منش که خوی بود
زن بُد و زن، گزافه گوی بُوَد.
نظامی (هفت پیکر ص 109)
لغت نامه دهخدا

گزاف گو

گزاف گو
لاف زن، پرگو، کسی که سخنان بیهوده و بی معنی و بی فایده بگوید، یاوِه گو، بیهودِه گو، یاوِه سُرا، هَرزِه گو، هَرزِه خا، خیرِه دَرا، ژاژدَرای، هَرزِه لاف، هَرزِه لای، یافِه دَرای، ژاژخا، مِهذار، هَرزِه دَرای، اَفسانِه پَرداز، اَفسانِه گو
گزاف گو
فرهنگ فارسی عمید

گزاف گو

گزاف گو
گزاف گوی. گزافه گو. گزافه گوی. لاف زن. بیهوده گوی. خراص. (ملخص اللغات حسن خطیب) : خردمندان دانستندی که نه چنان است و سری می جنبانیدند و پوشیده خنده میزدندی که وی گزافگوی است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 176).
ویشان ز بد گزاف گویان
خود را بسرشک دیده شویان.
نظامی.
زین عقل گزاف گوی پردعوی
بگذار که شب گذشت ای ساقی.
عطار.
رجوع به گزاف گفتن شود
لغت نامه دهخدا