جدول جو
جدول جو

معنی گریبانگیر

گریبانگیر
مبتلا سازنده، دامن، گیر
تصویری از گریبانگیر
تصویر گریبانگیر
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با گریبانگیر

گریبانگیر

گریبانگیر
آنکه گریبان کسی را بگیرد، مبتلا سازنده دامنگیر
گریبانگیر
فرهنگ لغت هوشیار

گریبانگیر

گریبانگیر
گریبان گیرنده. مبتلاسازنده. دامنگیر. رجوع به گریبانگیر شدن شود
لغت نامه دهخدا

گریبان گیر

گریبان گیر
آنکه گریبان کسی را بگیرد، گیرندۀ گریبان، کنایه از کاری که بر عهدۀ شخصی بیفتد
گریبان گیر
فرهنگ فارسی عمید

گریبانگه

گریبانگه
جای گریبان گلو گردن: جاوید باد عمر تو و دشمنان تو چنگ اجل گرفته گریبانگه امل. (سوزنی)
فرهنگ لغت هوشیار

گریبانگه

گریبانگه
مخفف گریبانگاه است. جای گریبان. گلو. گردن:
جاوید باد عمر تو و دشمنان تو
چنگ اجل گرفته گریبانگه امل.
سوزنی.
رجوع به گریبان شود
لغت نامه دهخدا

گریبانی

گریبانی
منسوب به گریبان، پیراهن کرته: وز دست چو سنگ تو نمی یابد موذن بمثل یکی گریبانی. (ناصر خسرو)، جامه ای که دامن و آستینی ندارد و بر روی قبا برای زینت پوشند، پوستی که بر گریبان پوستین و کردی و کاتبی دوزند
فرهنگ لغت هوشیار