جدول جو
جدول جو

معنی گرم کن

گرم کن((گَ کُ))
وسیله ای که برای گرم کردن به کار می رود، لباس کشباف نرم و ضخیم به صورت بلوز یا بلوز و شلوار
تصویری از گرم کن
تصویر گرم کن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با گرم کن

گرم کین

گرم کین
کسی که کینه ای سخت دارد دشمن قوی: سرد نفس بود سگ گرم کین رو به از آن دوخت مگر پوستین. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار

گرم کین

گرم کین
کنایه از دشمن قوی. (آنندراج). آنکه کینه اش قوی بود:
سردنفس بود سگ گرم کین
روبه از آن دوخت مگر پوستین.
نظامی.
شکایت کرد پیش هم نشینان
که بد باشد جفای گرم کینان.
امیرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

گرمانک

گرمانک
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از دو نفر رهاننده ایرانیان از دست ماران ضحاک
گرمانک
فرهنگ نامهای ایرانی

گرم رو

گرم رو
تندرو، روندۀ به شتاب، در تصوف سالکی که با شورواشتیاق در طلب مقصود بکوشد، برای مِثال چنان گرم رو در طریق خدای / که خار مغیلان نکندی ز پای (سعدی۱ - ۸۳)
گرم رو
فرهنگ فارسی عمید

گام زن

گام زن
رونده، تند رو، قاصد، اسب تندرو، بوز، سیس، چارگامِه، بُراق، جَواد، چَهارگامِه، رَه اَنجام، سابِح، بادرَفتار، شولَک، بالاد، برای مِثال یکی اسب باید مرا گام زن/ سم او ز پولاد خارا شکن (فردوسی - ۲/۱۲۷ حاشیه)
گام زن
فرهنگ فارسی عمید

بوم کن

بوم کن
آغلی که در زمین یا کوه درست کنند برای جا دادن گوسفندان
بوم کن
فرهنگ فارسی عمید