جدول جو
جدول جو

معنی گردنه

گردنه((گَ دَ نِ))
راه پر پیچ و خم و سخت در بالای کوه
تصویری از گردنه
تصویر گردنه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با گردنه

گردنه

گردنه
جایی از کوه که به منزلۀ گردن کوه است، راه سخت و پر پیچ و خم در کوه، گردنگاه
گردنه
فرهنگ فارسی عمید

گردنه

گردنه
وردنه، چوبی استوانه ای که خمیر نان را با آن پهن می کنند، نورد، نیواره
گردنه
فرهنگ فارسی معین

گردنه

گردنه
وردنه است و آن چوبی باشد سرها باریک و میان کنده که بدان گلولۀ خمیر نان را پهن سازند. (برهان) (آنندراج) (جهانگیری) (فرهنگ رشیدی). آن را جوجه نیز خوانند. (جهانگیری) ، گردنۀ کوه. (آنندراج). کتل. گریوه. راهی تنگ میان دو کوه رو به فراز، که عبور از آن دشوار است و در قدیم گردنه ها جایگاه راهزنان بوده است: مثل دزد سر گردنه. مگر سر گردنه است
لغت نامه دهخدا