جدول جو
جدول جو

معنی گردن گرفتن

گردن گرفتن((گَ دَ گِ تَ))
اقرار کردن، پذیرفتن، به عهده گرفتن
تصویری از گردن گرفتن
تصویر گردن گرفتن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با گردن گرفتن

گردن گرفتن

گردن گرفتن
اقرار کردن مقر آمدن، بعهده گرفتن پذیرفتن: خدا چنانکه داناست برآنکه من آنرا گردن گرفته ام
فرهنگ لغت هوشیار

گردن گرفتن

گردن گرفتن
اذعان. اقرار. مقر آمدن، متعهد شدن. بعهده گرفتن. تعهد کردن. پذیرفتن: خدا چنانکه داناست بر آنکه من آن را گردن گرفته ام و داناست برآنکه وفا خواهم کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 317)
لغت نامه دهخدا

گرد گرفتن

گرد گرفتن
اطراف و جوانب کسی یا چیزی را گرفتن
کنایه از محاصره کردن
گرد گرفتن
فرهنگ فارسی عمید

گرد گرفتن

گرد گرفتن
پاک کردن گرد و غبار چیزی زدودن گرد، پوشیده شدن از گرد و غبار. گرد گرفتن کسی یا چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار

گرد گرفتن

گرد گرفتن
از چیزی گرد ستردن. پاک کردن گرد. زدودن گرد
لغت نامه دهخدا

گرد گرفتن

گرد گرفتن
گردکسی یا چیزی را گرفتن. اطراف و جوانب او را گرفتن. محاصره کردن. اِغتفاق. (از منتهی الارب) :
گسست و به خاک اندر آمد سرش
سواران گرفتند گرد اندرش.
فردوسی
لغت نامه دهخدا