معنی گردل - فرهنگ فارسی معین
معنی گردل
- گردل((گِ دِ))
- خرد، آهسته، راه رفتن خرامان و خوش طبع و مطبوع راه رفتن
تصویر گردل
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با گردل
گردل
- گردل
- خرد، آهسته. یا گردل گردل راه رفتن، خرامان و خوش و مطبوع راه رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
گردل
- گردل
- خرد. گرد خرد.
- گردل گردل راه رفتن، کنایه از خوش و خوب و محبوب راه رفتن
لغت نامه دهخدا
آردل
- آردل
- ترکی فرمانبر فراشی که ماء مور فرا خواندن و احضار سپاهیان یا متهمان و گناهکاران است اردل. یاآردل بی چوب. ادرار بول که عرصه را بر شخص تنگ کند
فرهنگ لغت هوشیار