جدول جو
جدول جو

معنی گرانی کردن

گرانی کردن((گِ. کَ دَ))
سبب ملال بودن
تصویری از گرانی کردن
تصویر گرانی کردن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با گرانی کردن

گرانی کردن

گرانی کردن
سنگینی کردن، تولید ناراحتی کردن: و علامت خلط بلغمی آنست که ملازه دراز شود... و سوزش و گرمی نکند لکن گرانی می کند، سر سنگینی تکلف: هر آنکه که دینار بردی بکار گرانی مکن هیچ بر شهریار، تکبر خودپسندی: پیر بدو گفت: جوانی مکن در گذر از کارو گرانی مکن. (نظامی)، گرانجانی سخت جانی: تونه و من در جهان زندگان راستی باید گرانی میکنم. (سند بادنامه)
فرهنگ لغت هوشیار

گرانی کردن

گرانی کردن
سنگینی کردن. تثاقل. (زوزنی). تثقیل. (تاج المصادر بیهقی) : و علامت خلط بلغمی آن است که ملازه دراز شود... و سپید و سوزش و گرمی نکند، لکن گرانی کند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) ، سرسنگینی. تکلف. مشقت. اذیت کردن:
هر آنگه که دینار بردی به کار
گرانی مکن هیچ بر شهریار.
فردوسی.
در دهان دار تا بود خندان
چون گرانی کند بکن دندان.
سنائی.
، خودخواهی. خودپسندی. تکبر:
پیر بدو گفت جوانی مکن
درگذر از کار و گرانی مکن.
نظامی.
، گرانجانی. سخت جانی:
بطول قطعه گرانی نکردم از پی آن
کز این متاع در این عرضگاه ارزان است.
انوری (دیوان ص 351).
تو نه و من در جهان زندگان
راستی باید گرانی میکنم.
؟ (از سندبادنامه ص 151).
بر او زین سپس گو سر خویش گیر
گرانی مکن جای دیگر بمیر.
سعدی (بوستان).
هرکه بی او زندگانی میکند
گر نمی میرد گرانی میکند.
سعدی (طیبات)
لغت نامه دهخدا

گرانی بردن

گرانی بردن
سنگینی حضور خود را از مجلسی برون بردن رفع مزاحمت کردن: رشید الدین دانست که وقت آنست که گرانی ببرد
فرهنگ لغت هوشیار

گرامی کردن

گرامی کردن
عزیز داشتن محترم داشتن: بخدایی که مرا بتو گرامی کرد و تو را بمن گرامی کرد
فرهنگ لغت هوشیار

گرامی کردن

گرامی کردن
بزرگ داشتن. سرفراز کردن. اکرام:
که این نامه را نغز و نامی کند
گرامی کنش را گرامی کند.
نظامی.
خدایا در آفاق نامی کنش
بتوفیق طاعت گرامی کنش.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا

گردنی کردن

گردنی کردن
کنایه از سرکشی و نافرمانی کردن باشد. (برهان) :
بار خدائی به سرت اندر است
مردم را گر نکنی گردنی.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا