معنی گده - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با گده
گده
- گده
- دندانۀکلید. (برهان) (آنندراج). زبانۀ کلید:
گشت ایمن ساحت ملکش ز دزدان آنچنانک
خانه ها ایمن شدند از زحمت درها گده.
شمس فخری (از شعوری ج 2 ص 304).
، نوکر پست دهاتی، مثل گده فراش. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا