جدول جو
جدول جو

معنی گاه شمار

گاه شمار((شُ))
کسی که درباره تقویم و اوقات کار می کند
تصویری از گاه شمار
تصویر گاه شمار
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با گاه شمار

گاه شماری

گاه شماری
روش اندازه گیری و تقسیم بندی زمان به بخش های مساوی، تقویم
گاه شماری
فرهنگ فارسی معین

ماه شمار

ماه شمار
شمارندۀ ماه. نشان دهنده ماههای سال: عقربک ماه شمار (در ساعت)
لغت نامه دهخدا

گام شمار

گام شمار
قدم برداشتن به احتیاط. از روی حساب قدم برداشتن:
و آن رقیبی که بود محرم کار
ره نرفتی مگر به گام شمار.
نظامی
لغت نامه دهخدا

گاه شماری

گاه شماری
تقی زاده نوشته اند: اصطلاح ’گاه شماری’ را که با اصطلاح آلمانی تزایت رشنونگ و اصطلاح قدیم عربی معرفهالمواقیت وفق میدهد وضع و مطرداً آن را استعمال کرده ایم چه برای حساب زمان بدبختانه ما در فارسی اسم مأنوسی نداریم. در کتب قدیمه لفظ ’تاریخ’ را برای این معنی نیز استعمال میکردند ولی چون این لفظ در کتب فارسی برای پنج معنی مختلف که به فرانسوی امروز بکلمات: دات، هیستوار، ار، کرنولژی، کالاندریه تعبیر می کنند استعمال میشد محض احتراز از التباس باید لفظ دیگری برای این معنی اخیر (یعنی بمعنی علمی کالاندریه فرانسوی) که منظور ما در این مقاله است اختیار کرد. لفظ تقویم در فارسی برای معنی معروف آن که در زمان قدیم آن را ’دفتر سنه’ میگفتند استعمال شده نه برای طریقۀ حساب زمان و لهذا نمیتوان آن را بمعنی حساب زمان هم استعمال کرد ولو آنکه در زبان فرانسه مثلاً برای هر دو معنی یک کلمه استعمال میشود. (گاه شماری تقی زاده. حاشیۀ ص 1). و هم در ذیل همین کتاب درباره ’دفتر سنه’ نوشته اند: اصطلاح ’دفتر سنه’ برای تقویم علاوه بر کتب بیرونی در زیج ابن یونس مسمی به الزیج الکبیر الحاکمی که در اواخر قرن چهارم تألیف شده نیز در ضمن عبارت ’تقویم الکواکب فی دفتر السنه’ استعمال شده است ولی لفظ تقویم هم برای این معنی خود بسیار مستحدث نیست چه در مجمل الاصول کوشیار نیز همین کلمه بهمین معنی مصطلح امروزه استعمال شده. (مجمل فی احکام النجوم) نسخۀ کتاب خانه دیوان هند درلندن بعلامت 1919 ورق 13 و هم چنین در ثمارالقلوب ثعالبی. (گاه شماری ص 210)
لغت نامه دهخدا