جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کیس خوردن

خیس خوردن

خیس خوردن
مایع بخود کشیدن. مخلوط شدن با مایع بر اثر آنکه در آن مایع گذارده شود
لغت نامه دهخدا

کوس خوردن

کوس خوردن
صدمه و آفت رسیدن از چیزی. (آنندراج). کوس یافتن. صدمه دیدن. تنه خوردن:
ز ناگه برون اندرافتاد طوس
تو گفتی ز پیل دمان خورد کوس.
فردوسی (از آنندراج).
از پیت کوس خورده کوه ثبیر
وز تکت کاج خورده باد شمال.
مسعودسعد (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
ز آسیب بلات کوس خوردیم
ز تیر غمت جگر بخستیم.
سیدحسن غزنوی (از یادداشت ایضاً).
نه از آسیب قضا کوس خوری
نه به اشکال فلک درمانی.
انوری (از یادداشت ایضاً)
و رجوع به کوس و کوس یافتن شود
لغت نامه دهخدا

بید خوردن

بید خوردن
سوراخ سوراخ شدن پارچه پشمی و قالی بسبب کرم بید
بید خوردن
فرهنگ لغت هوشیار

چین خوردن

چین خوردن
چین برداشتن، شکنج یافتن، شکن یافتن، چروک شدن، پست و بلندی یافتن، ناهموار شدن سطح زمین، چین خوردگی
فرهنگ لغت هوشیار

پیش خوردن

پیش خوردن
خوردن قبل از موعد مقرر، پیش خور کردن: امید به پیش خوردنست
پیش خوردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیچ خوردن

پیچ خوردن
پیچیدن (دست وپا روده و مانندآن) خمیدگی پیدا آمدن در چیزی، گردیدنمنحرف شدن: از سر کوچه پیچ خورد دیگر او را ندیدم، تاب برداشتن کج شدن (چوب میله آهنی و جز آن)
فرهنگ لغت هوشیار

شیر خوردن

شیر خوردن
نوشیدن شیر مادر از پستان او یا نوشیدن شیر گاو و گوسفند
شیر خوردن
فرهنگ لغت هوشیار