در تداول عامه، به هم پیوسته، تنگ هم، (فرهنگ فارسی معین)، سخت متصل، بی فرجه، (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، - کیپ شدن در، محکم پیوسته شدن دو مصراع یا محکم پیوسته شدن درِ یک مصراعی به طرفی از چارچوب، (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، - کیپ شدن (کیپ گرفتن) سینه (بینی)، به علت سرماخوردگی یا علتی دیگر نفس به صعوبت آمدوشد کردن در سینه یا بینی، (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، - کیپ کردن در، محکم و استوار بستن آن، (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، استوار بستن در، چنانکه لای آن باز نباشد، - کیپ گرفتن هوا، سخت ابرآلود شدن هوا به طوری که جایی از آسمان پیدا نباشد، ، محکم، استوار، (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (فرهنگ فارسی معین)، پر، ممتلی، انباشته، (فرهنگ فارسی معین)