کیوغ کیوغ لَجَن، گل و لای تیره رنگ که ته جوی و حوض آب جمع می شودلَش، لوش، لَژَن، بَژَن، لَجَم، لَژَم، غَلیژَن، غَریژَنگ، خَرّ، خَرد، خَره، خَلیش فرهنگ فارسی عمید
ایاغ ایاغ پیاله ای که در آن شراب بخورند، جام، ساغر، ساتگین، برای مِثال یکی چو باده پرستان صراحی اندر دست / یکی چو ساقی مستان به کف گرفته ایاغ (حافظ - ۱۰۱۸) فرهنگ فارسی عمید