جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کهسله

کهسله

کهسله
اَحمَق، کُودَن، کَم خِرَد، اَبلَه، لادِه، دَنگِل، تاریک مَغز، سَبُک رای، دَنگ، کَم عَقل، بی عَقل، اَنوَک، تَپَنکوز، خَرطَبع، غُتفَرِه، ریش کاو، کانا، خُل، کاغِه، چِل، خام ریش، کَردَنگ، گول، غَمر، بَدخِرَد، گَردَنگَل، دَبَنگ، نابِخرَد، شیشِه گَردَن، فَغاک
کهسله
فرهنگ فارسی عمید

کهسله

کهسله
به معنی نادان و احمق باشد. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مقایسه شود با گیلکی کوسخول (ابله، احمق) ، بنابراین کهسله = کهسل اصح است. (حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا

کوسله

کوسله
سر نره تا ختنه جای. (منتهی الارب). حشفه و سر نره تا ختنه جای. (ناظم الاطباء). حشفه. (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

کهبله

کهبله
ابله و نادان بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 459). به معنی کهبل است که بی عقل و ابله و احمق باشد. (برهان). کهبل و احمق و ابله را گویند. (آنندراج) :
گر نه ای کهبله چرا گشتی
به در خانه رئیس خسیس ؟
بهرامی (از لغت فرس).
رجوع به کهسله و لهبله و کهبل شود
لغت نامه دهخدا

کهیله

کهیله
جایی است. (منتهی الارب). جایی است در بلاد تمیم. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

کهیله

کهیله
پوست درختی است نازک و تنک مانند شیطرج، و آن را در دواها به کار برند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کهیلا و کهیله اسم هندی سلیخه است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

کهوله

کهوله
دومو شدن یعنی در ریش موی سیاه و سفید پیدا شدن. (آنندراج). کهل گردیدن. (از اقرب الموارد). رجوع به کهولت و کهل شود
لغت نامه دهخدا