معنی کولاک کردن کولاک کردن((کَ دَ)) متلاطم شدن امواج دریا، هنگامه به پا کردن تصویر کولاک کردن فرهنگ فارسی معین
کولاک کردن کولاک کردن کوهاک کردن متلاطم شدن امواج دریا، معرکه کردن کار بزرگی انجام دادن فرهنگ لغت هوشیار
کولاک کردن کولاک کردن متلاطم شدن امواج دریا. (فرهنگ فارسی معین). منقلب و طوفانی شدن دریا یا هوا که با برف و سرما همراه باشد. و رجوع به کولاک زدن شود، در تداول عامه، معرکه کردن. کار بزرگی انجام دادن. (فرهنگ فارسی معین). عملی نمایان و شایان تحسین انجام دادن لغت نامه دهخدا