مجاهدت. جهد کردن. سعی نمودن. جد کردن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جد و جهد کردن و سعی نمودن. (ناظم الاطباء) : تا همچو مور بی خور و بی پوشش کوشش کنی و مال به دست آری... ناصرخسرو. گر همی گویی که خانه ست این گل مسنون ترا چون همه کوشش ز بهراین گل مسنون کنی. ناصرخسرو. اگر بنده کوشش کند بنده وار عزیزش بدارد خداوندگار. سعدی. - کوشش بی فایده کردن، سعی بیهوده کردن. جهد بی حاصل کردن: بس در طلبت کوشش بی فایده کردم چون طفل دوان از پی گنجشک پریده. سعدی. ، تلاش کردن. (ناظم الاطباء). تقلا کردن: چه کوشش کند پیر خر زیر بار تو می رو که بر بادپایی سوار. سعدی
پیکار کردن. نبرد کردن. جنگ کردن، کشتن. قتل کردن، ذبح کردن. (ناظم الاطباء) : با ارطیون پنجاه هزار مرد بود که از حصار بیرون آمد و با عمرو بن العاص حرب کرد و عمرو او را هزیمت کرد و بسیار کشش کرد و ارطیون به حصار بیت المقدس اندر شد. (ترجمه طبری بلعمی). در اهواز دو شهر بنا کرد یکی را ایران شابور نام کرد و دیگری را سوسن نام کرد و به شام اندر شد و آنجا کشش های بسیار کرد و غارتها. (ترجمه طبری بلعمی). دست به شمشیر بردند و بر هیچکس ابقائی ننمودند و سه شبانروز کشش کردند. چون از کار کشش بلخ فارغ شد. (جهانگشای جوینی). مستعین مفلح ترکی را بفرستاد تا کشش کرد و مال بسیار جمع کرد. (تاریخ قم ص 163). غارت می کردند و برده می بردند و کشش بسیار می کردند. (تاریخ قم ص 248)