جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کوستن

کوستن

کوستن
کوبیدن خرد کردن: لشکریان بفراغت غله ها بدریدند و بکوفتند و ریع برداشتند، بضرب زدن: سلطان را بر آن لشکری خشم آمد... درویش آمد و سنگ در سرش کوفت. (گلستان)، آسیب رسانیدن، ساییدن سحق کردن: دانه ها را کوبید، نواختن طبل و مانند آن: در میان لشگر طبل بکوفتند
فرهنگ لغت هوشیار

کوستن

کوستن
بر وزن و معنی کوفتن است که آسیب و الم رسانیدن و زدن باشد. (برهان) (آنندراج). کوفتن. (فرهنگ رشیدی). کوفتن و زدن و برهم زدن. (ناظم الاطباء). در قدیم با واو مجهول، یعنی کوَستَن از مانوی کوستن. کوفتن. (فرهنگ فارسی معین) ، آزردن و جفا کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

کوفتن

کوفتن
کوبیدن، چیزی را با سنگ یا چوب یا آلت دیگر زدن و خرد کردن
آسیب رساندن
کوفتن
فرهنگ فارسی عمید

کاوستن

کاوستن
طاقت داشتن توانایی داشتن: (قالو ا طاقه لنا الیوم بجا لوت و جنوده گفتند: ما را امروز کاوستن نیست با جالوت و سپاههای وی) (کشف اسرار)
کاوستن
فرهنگ لغت هوشیار