جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کوره راه

کوره راه

کوره راه
راه باریک و ناهموار، راه باریک و پر پیچ و خم در خارج شهر
کوره راه
فرهنگ فارسی عمید

کوره راه

کوره راه
راهی که نادرست و پرپیچ مثل راه مارپیچ باشد و رونده آنرا گم کند
کوره راه
فرهنگ لغت هوشیار

کوره راه

کوره راه
راهی که ناراست و پرپیچ مثل راه مارپیچ باشد و روندۀ آن راه گم کند. (آنندراج). راه ناراست معوج و پیچ در پیچ. (ناظم الاطباء). راهی باریک و پرپیچ و خم و غیرمعروف. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
به نادانی گرفتم کوره راهی
ندانستم که می افتم به چاهی.
؟ (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

کوچه راه

کوچه راه
راه باریک: یافت از دامگاه آن ددگان کوچه راهی بکوی غمزدگان. (هفت پیکر)
فرهنگ لغت هوشیار

کوچه راه

کوچه راه
راه باریک. (فرهنگ فارسی معین) :
یافت از دامگاه آن ددگان
کوچه راهی به کوی غمزدگان.
نظامی.
طی نمی گردد به شبگیر حیات جاودان
گرچه زلف او به ظاهر کوچه راهی بیش نیست.
صائب (از بهار عجم)
لغت نامه دهخدا

کوره گاه

کوره گاه
جای کوره. جای کوره ها. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

توشه راه

توشه راه
زاد و مایحتاج مسافرت از خوراکی. (ناظم الاطباء). زاد سفر. ره توشه:
بجوئید و این توشۀ ره کنید
بکوشید تا رنج کوته کنید.
فردوسی.
ز شغل دگر دست کوتاه کرد
به عزم سفر توشۀ راه کرد.
نظامی.
منم روی از جهان در گوشه کرده
کفی پست جوین ره توشه کرده.
نظامی
لغت نامه دهخدا

تیره راه

تیره راه
راه تاریک، بدراه. بددین. منحرف:
زمانی همی گفت بر ساوه شاه
چه سود آمد از جادوی تیره راه.
فردوسی.
رجوع به تیره و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا