راهی که ناراست و پرپیچ مثل راه مارپیچ باشد و روندۀ آن راه گم کند. (آنندراج). راه ناراست معوج و پیچ در پیچ. (ناظم الاطباء). راهی باریک و پرپیچ و خم و غیرمعروف. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : به نادانی گرفتم کوره راهی ندانستم که می افتم به چاهی. ؟ (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
راه باریک. (فرهنگ فارسی معین) : یافت از دامگاه آن ددگان کوچه راهی به کوی غمزدگان. نظامی. طی نمی گردد به شبگیر حیات جاودان گرچه زلف او به ظاهر کوچه راهی بیش نیست. صائب (از بهار عجم)
زاد و مایحتاج مسافرت از خوراکی. (ناظم الاطباء). زاد سفر. ره توشه: بجوئید و این توشۀ ره کنید بکوشید تا رنج کوته کنید. فردوسی. ز شغل دگر دست کوتاه کرد به عزم سفر توشۀ راه کرد. نظامی. منم روی از جهان در گوشه کرده کفی پست جوین ره توشه کرده. نظامی