جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کورکه

کورکه

کورکه
طبل بزرگ. (فرهنگ فارسی معین) : بعد از آن کورکه را پاره ساختند. (ظفرنامۀ یزدی، فرهنگ فارسی معین). و فغان کورکه و نفیر به اوج اثیر رسید. (حبیب السیر، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کورگه، کورکا و کورگا شود
لغت نامه دهخدا

بورکه

بورکه
نام طایفه ای از ایلات کرد ایران که تقریباً یکصدوپنجاه خانوار میشوند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 58). رجوع به ببرک شود
لغت نامه دهخدا

کودکه

کودکه
بچۀ شیرخوار. (آنندراج). طفل کوچک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

کوریه

کوریه
دهی از دهستان ماسوله که در بخش مرکزی شهرستان فومن واقع است و 154 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا