کور کور کَبَر، درختچه ای خاردار، با برگ های پهن و گل های سفید که مصرف دارویی دارد و از غنچۀ آن ترشی تهیه می شود فرهنگ فارسی عمید
کور کور نابینا، کسی که چشمانش معیوب باشد و چیزی را نبیندکور و کبود: کنایه از تیره و تار، نیست و نابود، زشت و ناقص، تیره روزی و محنت، برای مِثال چو فضولی گشت و دست و پا نمود / در عنا افتاد و در کور و کبود (مولوی - ۷۲) فرهنگ فارسی عمید