جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کوخ

کوخ

کوخ
خانه باشد که آنرا از چوب و نی و علف سازند و نیز خانه بی روزن را هم گویند
فرهنگ لغت هوشیار

کوخ

کوخ
خانۀ بی پنجره، خانه ای که کشاورزان و فالیزبانان میان کشتزار برای خود درست می کنند
کوخ
فرهنگ فارسی عمید

کوخ

کوخ
کازه ای از نی و کلک و مانند آن بی روزن، کاخ مثله، ج، اکواخ، کوخان، کیخان، کِوَخه، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، کوخ و کاخ، خانه ای که از نی برآورده باشند بی روزن و هر دو کلمه دخیل است، (از اقرب الموارد) : مُحَرَّد، الکوخ فارسیه، الکوخ و الکاخ، بیت مسنم من قصب بلاکوه، (تاج العروس)، بیت محرد، مسنم و هو الذی یقال له بالفارسیه کوخ، (لسان العرب)، هر خانه بدون روزن، (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

کوخ

کوخ
خانه ای باشد که آن را از چوب و نی و علف سازند. (برهان). خانه خرپشته که از چوب و علف و نی سازند، بخلاف کاخ که خانه عالی را گویند و کوخ در قاموس نیز آمده که خانه ای که روزن نداشته باشد. ج، اکواخ. (از آنندراج). خانه نیین. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کردی، کوخیک (کلبه، مصغر کوخ) و در عربی کوخ، کازه ای از نی و کلک و مانند آن بی روزن. (حاشیۀ برهان چ معین) :
دنیا که دو روزه کاخ و کوخی است
در راه محمدی کلوخی است.
خاقانی (از حاشیۀبرهان چ معین).
، خانه بی روزن را نیز گویند. (برهان) (ناظم الاطباء) ، گیاهی که از آن حصیر بافند و در خراسان خربزه آونگ کنند. (برهان). یک نوع گیاهی که از آن حصیر سازند. (ناظم الاطباء). مصحف لوخ است. (حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به لوخ و روخ شود، چرک کنج و گوشه های چشم را هم می گویند. (برهان). چرک کنج چشم. (ناظم الاطباء) ، به معنی کرم هم آمده است، چنانکه گویند: در فلان چیز کوخ افتاده است، یعنی کرم افتاده است. (برهان). کرم. (ناظم الاطباء) : مشهدی کُوخ، کرم. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

کوت

کوت
نام پسر هزاره سرداران رومی و از یاران خسروپرویز پادشاه ساسانی، از شخصیتهای شاهنامه
کوت
فرهنگ نامهای ایرانی